English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5565 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
obsecration U دعا یا مناجاتی که با کلمه byیعنی بحف اغاز میگرد د لابه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kyrie U دعای مناجاتی که با کلمات >ای خداوند بر مارحم فرما<اغاز میشود
alliteration U اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت
the earth rotates arounditself U زمین گرد خود میگرد د
hyphen U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphens U فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
logogriph U نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب راپیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد
search and replace U خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
plicated U لابه لا
impetration U لابه
adjure U لابه کردن
adjuration U لابه التماس
impetratory U لابه امیز
impetrative U لابه امیز
entreat U لابه کردن استدعاکردن
entreated U لابه کردن استدعاکردن
entreating U لابه کردن استدعاکردن
entreats U لابه کردن استدعاکردن
word U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded U تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
pleads U لابه کردن عرضحال دادن
pleaded U لابه کردن عرضحال دادن
fawning U دم لابه سبزی پاک کنی
impetrate U با عجز و لابه بدست اوردن
plead U لابه کردن عرضحال دادن
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
least significant bit U رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
statute at large U چاپ قانون به طور کلمه به کلمه از روی متن اصلی
prefix U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
prefixes U کلمه متصل به ابتدای کلمه بعد که به آن معنای خاص می بخشد
dawns U اغاز اغاز شدن
dawning U اغاز اغاز شدن
dawned U اغاز اغاز شدن
dawn U اغاز اغاز شدن
worded U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
marker U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
markers U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augments U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmenting U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
word U نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
augment U تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
Persian rug U [فرش ایرانی در حالت کلی کلمه که گاه با کلمه قالی شرقی نیز مانوس می باشد.]
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
synonym U کلمه مترادف کلمه هم معنی
syllables U جزء کلمه مقطع کلمه
syllable U جزء کلمه مقطع کلمه
synonyms U کلمه مترادف کلمه هم معنی
lsb U رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
softer U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
keyword U 1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
softest U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
soft U محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
softer U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
softest U حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
scratch line U خط اغاز
entranced U اغاز
onset U اغاز
entrance U اغاز
entrancing U اغاز
entrances U اغاز
beginning U اغاز
exordium U اغاز
authorship U اغاز
instep U اغاز
insteps U اغاز
kick-off U اغاز
commencement U اغاز
kick-offs U اغاز
primordium U اغاز
outset U اغاز
get away U اغاز
terminus a que U اغاز
initiation U اغاز
kick off U اغاز
origin U اغاز
beginnings U اغاز
initio U در اغاز
origins U اغاز
inception U اغاز
incipience or ency U اغاز
inchoation U اغاز
getaways U اغاز
getaway U اغاز
originationu U اغاز
jump off U اغاز
venue U اغاز
venues U اغاز
abinitio U از اغاز
initation U اغاز
push off U اغاز کردن
start of message U اغاز پیام
start of taxt U اغاز متن
initials U واقع در اغاز
self initiated U خود اغاز
at first U در اغاز کار
initialed U واقع در اغاز
inaugurate U اغاز کردن
start of heading U اغاز سرفصل
initialing U واقع در اغاز
initiates U اغاز کردن
initialling U واقع در اغاز
initiate U اغاز کردن
initiating U اغاز کردن
soft start U اغاز نرم
from a to izzard U از اغاز تا انجام
inchoate U اغاز کردن
som U اغاز پیام
start bit U بیت اغاز
initialled U واقع در اغاز
inaugurated U اغاز کردن
debut U اغاز کار
debuts U اغاز کار
initiated U اغاز کردن
inaugurator U اغاز کننده
commencing U اغاز کردن
commence U اغاز کردن
jump off U اغاز حمله
commenced U اغاز کردن
commences U اغاز کردن
initial point U نقطه اغاز
incipit U شروع و اغاز
lead off U اغاز کردن
leadoff U اغاز ضربت
at the start U در اغاز کار
thru U از اغاز تاانتها
inaugurates U اغاز کردن
initial U واقع در اغاز
nodal point U نقطه اغاز
begins U اغاز شدن
begins U اغاز کردن
begin U اغاز شدن
introductive U اغاز کننده
inaugurating U اغاز کردن
begin U اغاز کردن
incept U اغاز کردن
launch U اغاز کردن
primes U درجه یک اغاز
primed U درجه یک اغاز
launched U اغاز کردن
prime U درجه یک اغاز
launching U اغاز کردن
to take to U اغاز نهادن
uppermost U از اغاز از ابتدا
birth U اغاز کردن
revivals U اغاز رونق
revival U اغاز رونق
alpha and omega U اغاز و فرجام
to push off U اغاز کردن
wire to wire U از اغاز تا فرجام
birth U اغاز زاد
alpha U اغاز شروع
alphas U اغاز شروع
births U اغاز کردن
launches U اغاز کردن
takeoff U اغاز پرش
births U اغاز زاد
takeoffs U اغاز پرش
guard line U خط اغاز مسابقه شمشیربازی
hajime U اغاز مبارزه کاراته
stage U قراردادن اتومبیل در خط اغاز
set position U اماده در نقطه اغاز
aurora U سرخی شفق اغاز
originating U اغاز شدن یاکردن
grid start U حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
prefacing U اغاز پیش گفتار
preface U اغاز پیش گفتار
initial boiling point U نقطه اغاز جوشش
wire U خط اغاز یا پایان مسابقه
kick off U ضربه اغاز بازی
kickoff U ضربه اغاز بازی
wires U خط اغاز یا پایان مسابقه
jump the gum U خطا در اغاز پرش
prefaces U اغاز پیش گفتار
christmas tide U هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
prefaced U اغاز پیش گفتار
multilaunching U اغاز بکار چندتایی
new departure U اغاز رویه تازه
upfield U نقطه اغاز بازی
through U از اغاز تا انتها کاملا
to take arms U جنگ اغاز کردن
eolithic U متعلق به اغاز عصرسنگ
decadence U فساد اغاز ویرانی
exordial U مربوط به اغاز یا مقدمه
start bit U ذرهء اغاز نما
reoccupy U دوباره اغاز کردن
corrosive attack U اغاز و توسعه خورندگی
originates U اغاز شدن یاکردن
originated U اغاز شدن یاکردن
Recent search history Forum search
1frangible
1postside
1tink and grow rich
2مهرآسا
1معنی‌‌‌‌‌‌کلمه‌ی‌عشرت
1Evolution
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1I am good with figures,how about you?
1primatology
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com